مدیران افراد شبیه خودشان را میخواهند
ناصر هاشمی: «بالهای سپید» به شکلی فجیع از تلویزیون پخش شد
سینماآنلاین:ناصر هاشمی درباره تنها تجربه کارگردانیاش در سینما گفت:ما «بالهای سپید» را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساختیم. کانون فیلم را به تلویزیون فروخت و ما یکباره دیدیم که فیلم به شکل فجیعی از تلویزیون پخش شد. یعنی قسمتهایی از فیلم را حذف کرده بودند و در سکانسهایی موسیقی فیلم را با موسیقی دیگری جایگزین کرده بودند.
سینماآنلاین_پرستو خلعتبری: در گذشتهای نه چندان دور یکی از مراسمهای عزاداری در شهرهای ایران برپا کردن تعزیه بود. هنری که آمیزهای از موسیقی و نمایش است و وقایع کربلا را روایت میکند. استفاده از ظرفیت هنر در انتقال مفاهیم انسانی و معنوی ویژگی تعزیه بود و تعزیهخوان هم فردی حاذق، آشنا به موسیقی با بیانی قوی بود که میتوانست یک درام در صحنه خلق کند تا در خلال آن جنبههای انسانی و والای واقعه عاشورا را به نمایش بگذارد. اندک فیلمها و سریالهایی هم ساخته شده است که به این هنر اشاره کردهاند. یکی از این فیلمها، سینمایی «بالهای سپید» به کارگردانی مشترک مهدی و ناصر هاشمی است که در سال 77 ساخته شد. پای صحبت ناصر هاشمی نشستیم تا مروری بر این فیلم داشته باشیم.
*تلویزیون «بالهای سپید» را سانسور کرد
ایده ساخت فیلم «بالهای سپید» چطور شکل گرفت؟
خاستگاه ما تئاتر است و تئاتر ما هم ریشه در تعزیه دارد. علاقه به تعزیه از گذشته در ما وجود داشت و درواقع بخشی از سنت گذشتگان ما بود. این دلبستگی و علاقه مربوط به این است که نسل ما و پیش از ما این نمایش سنتی را به شکل اصیل آن بیشتر از نسل جدید دیدهاند. مهدی هاشمی نوشتهای داشت که داستان چند تعزیهخوان نوجوان بود که رقابت داشتند و میخواستند با برگزاری تعزیه سهم کوچکی در قهرمانیها و رشادتهای اولیا داشته باشند. مضمون فیلم این بود که مهدی سناریو آن را نوشت. این کار جدا از شکل نمایشی سنتی آن یک اپرای کوچک همراه با خوانندگی و اشعار حماسی و مذهبی بود.
ما فیلم را برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساختیم. کانون فیلم را به تلویزیون فروخت و ما یکباره دیدیم که فیلم به شکل فجیعی از تلویزیون پخش شد. یعنی قسمتهایی از فیلم را حذف کرده بودند و در سکانسهایی موسیقی فیلم را با موسیقی دیگری جایگزین کرده بودند. این فیلم در تلویزیون و با کادر کوچک دیدنی نبود. باید این فیلم را در سینما دید اما در تلویزیون با رنگهای بهم ریخته و سانسورهای بیمعنی پخش شد. تهیهکننده فیلم کانون پرورش فکری است و اگر پولی داشتیم آن را میخریدیم و به شکلی که ساختیم به نمایش میگذاشتیم.
*تمام مدارس گرگان را گشتیم تا نوجوان تعزیهخوان پیدا کنیم
هنر تعزیه امروز چه جایگاهی دارد و آیا نسل جدید شناختی از آن دارند؟
آن زمان که میخواستیم فیلم را بسازیم به دنبال نوجوانهایی بودیم که آوازخواندن را بلد باشند و بتوانند تعزیه اجرا کنند، به کاشان، طالقان، قزوین و مناطق دیگر سفر و از مردم پرسو جو کردیم. متوجه شدیم در گرگان تعدادی تعزیهخوان وجود دارد. ما تقریبا تمام مدارس گرگان را دیدیم بلاخره نوجوانی را پیدا کردیم که میتوانست بخواند. یک نفر را هم در تهران پیدا کردیم که شخصیت اصلی فیلم بود و صدای بسیار خوبی داشت و تعزیهخوانی را از پدرش آموخته بود. این نوجوانها با تمرینهای موسیقی در آواز خواندن روان شدند. از تعدادی از تعزیهخوانهای قدیمی و حرفهای هم که سن و سالی داشتند، استفاده کردیم اما پیدا کردن تعزیهخوان سخت بود.
روستایی در شمال کشور و اطراف صومعهسرا به نام «ضیابر» هست که تعزیه معروفی دارد. در این روستا آدمهای اجرا کننده تعزیه با لباسهای مختلف و سنج و دهل، تعزیه را از قبرستان روستا آغاز میکنند و به سمت خانه آیتالله ضیابری حرکت میکنند و مردم به آنها ملحق میشوند. ما برای ضبط یک مستند به این روستا رفتیم اما یک تعزیهخوان جوان که بتواند درست اجرا کند، پیدا نکردیم. این قضیه برای نهایت هشت سال پیش است. پرسیدیم چطور امکان دارد شما که یک چنین تعزیه عریض و طویلی دارید اما تاکنون چند تعزیهخوان جوان تربیت نکردهاید؟
میشد چند جوان علاقمند را به مدارس موسیقی فرستاد و برای تعزیهخوانی آنها را تربیت کرد و چه چیز باشوکوهی هم حاصل میشد اگر اتفاق میافتاد. البته شاید هنوز کسانی باشند که این هنر را انجام میدهند اما من دیگر تعزیه ندیدهام. همه چیز انگار بروز شده است.
شاهنامهخوانی مدتی است که مورد توجه قرار گرفته است اما هنر تعزیه دیگر رونق سابق را ندارد.
بله شاهنامهخوانی کاری حماسی و ارزشمند است اما تعزیهخوانی کار سختی است. کسی که تعزیهخوانی میکند باید موسیقی بداند یا سینه به سینه آموخته باشد که آواز را در چه دستگاهی بخواند و از کودکی باید برای آن آموزش ببیند.
*فیلمسازی بدون حمایت کار سختی است
چرا بعد از «بالهای سپید» فیلم دیگری نساختید؟
از ما حمایت نمیشود و فیلمسازی بدون حمایت کار سختی است. مدیران افراد شبیه خودشان را میخواهند و ما هم تلاش میکنیم تا مستقل باشیم. نه با کسی کینه و دشمنی و نه قصد نابودی کسی را داریم. فیلمهای تبلیغاتی سطحی ساخته و انبار میشوند اما صدای علاقه مردم شنیده نمیشود. فیلم «بالهای سپید» که قرار بود نامش «شبیهخوان» باشد هم مورد حمایت مهدی ارگانی؛ مدیر شبکه دو سیما و عضو شورای فیلم کانون پرورش فکری قرار گرفت که تولید شد. یعنی میخواهم بگویم اگر حمایت باشد میتوان کار تولید کرد.
مشغول چه کاری هستید؟
از سناریوهایی که به دستم میرسد بسیاری را اصلا درک نمیکنم و زبان نامفهومی دارند. من میبینم که مردم تشنه چیزهای لطیف هستند. به اندازه کافی خشونت در جهان و جامعه ما وجود دارد و نیازی به نمایش این همه جنگ و دعوا و خونریزی و ناسزا نیست. همچنین شفافیت در بودجههای فرهنگی نیست و نتیجه آن میشود چیزی که امروز میبینیم و کارهای سطحی که ساخته میشوند.
از پیش از عید سناریوهایی به من پیشنهاد و صحبتهایی شده است اما هنوز هیچ کدام به دلیل کرونا شروع نشدهاند. کارها سینمایی هستند البته سریال هم پیشنهاد شد اما یا نقش خوب نبود یا من دوست نداشتم.
به گزارش سینماآنلاین؛«بالهای سپید» که ناصر هاشمی آنرا در سال 77 بطور مشترک با برادرش مهدی هاشمی کارگردانی کرد درباره تعدادی از دانشجویان رشته بازیگری است که به دیدن یکی از استادان رشته تعزیه خوانی میروند. استاد در این دیدار ماجرای نوجوانی به نام مراد را برای دانشجویان اینطور نقل میکند که مراد نوجوانی بوده که بسیار به رشته شبیه خوانی در مراسم ی امام حسین علاقه داشته و همیشه آرزو داشته که در این مراسم در نقش حضرت قاسم ظاهر شود. سرانجام موقعیتی به وجود میآید تا مراد بتواند ایفای نقش کند. او برای اینکه بهتر بتواند نقش خود را بازی کند، تصمیم میگیرد که خود را در شرایط یاران امام حسین در روز عاشورا قرار دهد. برای همین هم چند روزی را با تشنگی تمرین میکند تا بالاخره یک روز در حال تمرین نقش خود بیهوش میشود. نقل استاد که به اینجا میرسد همه دانشجویان تحت تأثیر میگیرند و شناخت بهتری از نمایش شبیه خوانی پیدا میکنند.
ارسال نظر